سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آج

بنام جلال کریم

نمی شود دید و نگفت

گاهی دیدن ندارد

و گاهی هم گفتن ندارد

آخر در این وانفسای دیدار

چه باید کرد

ندید!؟

یا نگفت!؟؟

.... شاید گاه گفتن هم برسد

الان که سخت است

درود به آنان که توانایی گفتن دارند

درود به آنان با اینهمه شهامت و شجاعت

آنان که برای این نهی و این امر

سر دادن

.... جان دادن

با لبان تشنه پاک بازان همراهی و همپاهی شدند

برای برپایی معروف

و نابودی منکر

.... تا ابد برآنان سلام


یا ارحم الراحمین

عشق چیست؟

یک آیه از هزاران آیه تو را پیر کند

فَاسْتَقِمْ کَمَآ أُمِرْتَ وَمَن تَابَ مَعَکَ وَلَا تَطْغَوْاْ إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ

پس (اى پیامبر!) همان گونه که مأمور شده ‏اى(فرمان داده شده ای)، استوار باش(مقاومت کن) و (نیز) هر کس که با تو، به سوى خدا آمده است، و سرکشى نکنید(افراط و تفریط نورزید)  که او به آنچه مى‏کنید بیناست.

  هود-112  

چرا؟

مگر پیامبر استقامت نداشت یا مقاومت نمی کرد

نه! پس چرا؟

چون از امت می ترسید

بله این امت است که اسقامت نمی کند و این است که شهد صبر از کفش می رود و بهشت را با لذات بی خود و ناچیز دنیایی عوض می کند

پیامبر رحمت باید هم از این آیه پیر شود

چون او ما را بیش از خودمان می شناخت.

نمونه مقاومت نکردن و دشمنی با مقاومت سخنی است که امروز از انسانهای مدعی مسلمانی بلند است از سلاطین کشورهای اسلامی همه به شهد استقامت پشت کرد و به لذت جویی بی خاصیت گرویده اند تا جایی که پیامد این نوع نگاه آشکار است بن سلمان که به یمن حمله می کند و گاو شیر ده آمریکا شده است بعلت این است که نمی خواهد استقامت ورزد خیال می کند که استقامت کار سختی است و قزافی هم با همه ادای استقامت در آوردند وقتی به روز سیاه نشست که از استقامت روی گرداند و تسلیم شد وقتی چنین شوی که کمی چرب و چلیس دنیا را بچشی روزگارت در دنیا و آخرت به آتش می کشی.

در سالروز وفات شهادت گونه پیامبری هستیم که آنقدر غصه امت اش می خورد که یک آیه او را پیر می کند

و آن همان کلمه استقامت و در پی آن معک است

ای کاش خدا از امت بی حالی چون ما این درخواست را نکرده بود تا ملت هایی بنام اسلام روزگار خود را سیاه نمی کردند

و پیامبری بخاطر آنها پیر نمی شد

کاش......

کاش کسانی که مدعی هستند این را درک می کردند که میوه مقاومت چقدر شیرین تر از تسلیم و ذلت است

عزت و بزرگی در مقاومت است نه سر خم کردن پیش زورگویان

کسانی که می خواهند بهانه از استکبار بگیرند تنها استلالی که دارند همین جمله است

برجام را می پذیریم چون تاب مقامت در برابر استکبار را نداریم

اف .ای .تی .اف را باید بپذیریم چون تاب مقاومت در هژمونی جهانی را نداریم

..... می پذیریم چون بلد نیستیم مقاومت کنیم مقاومت تا کی؟؟؟؟

بعضی مقاومت را لحظه ای فرض می کنند نه تا شیطان است پس توطئه هم هست تا استکبار هست دشمنی هست پس مقاومت همیشگی است نه لحظه ای!

البته مقاومت در مسیر خود برای همین دنیا هم شهدهای بجا می گذارد اگر هوای نفس بگذارد و قدمهای ما را نلرزاند وگر نه این شیرینی ها زود گذر شده و مخمصه ادامه می یابد و دور باطل ادامه می یابد همان که ما دچارش هستیم.

ای کاش کسانی که اینقدر ترسو هستند از مقاومت، اینقدر فرصت طلب نبودند که در کسوت مسئول در آیند

ای کاش.ای کاش.......

عشق این است که فقط یک آیه تو را پیر کند

عشق به امت چقدر عالی ! چقدر والا !

بر تو صلوات و درود فراوان باد بخاطر این عاشقی ات

.... کاش همه عاشقان چنین باشند!

کاش باشند عاشق آنان که باید باشند!

کاش بشوند عاشق آنان که نیستند!

آنان که ندارند اراده پیدا کنند!

رحلت پیامبر اعظم (ص) و سلاله پاکش اما حسن علیه السلام و اما رضا علیه السلام تسلیت باد


بنام یکتا

جملگی این را بدانیم که چه هستیم

نه اینکه بخواهیم بدانیم

کی بودیم؟

کی نبودیم؟!

چقدر سبک و چقدر بزرگ بودیم؟!!

هم قدمان را بخواهیم.

نه بخواهیم کوتاه کنیم!

همسفر نیاز داریم.

بی نیاز سفر نیستیم!

شاید...

.... روزی برسد که ما نرسیده باشیم!

چون درگیر خود نبودیم

درگیر گیر دادن به دیگران بودیم!

این ماه پیشانی ماه تدارک خود بودن و خود دیدن

چگونه بودن و چگونه ماندن

پیشانی سنگ زدن بر پیشانی گمراه کننده!

... چه من.

چه دگر من!


یا راهبر

با تبریک میلاد با سعادت حضرت امام علی النقی الهادی علیه السلام به همه دوستداران خاندان نبوت و امامت.

تولد حضرت امام علی نقی فرزند امام محمد تقی جوادالائمه علیه السلام و دهمین امام شیعیان در  نیمه ذیحجه سال 212(یا214)هجری قمری نوشته اند.

 مادر آن بزرگوار سمانه از زنان درست کردار پاکدامنی بود که دست قدرت الهی او را برای تربیت مقام ولایت و امامت مأمور کرده بود ، و چه نیکو وظیفه مادری را به انجام رسانید و بدین مأموریت خدایی قیام کرد .

نام آن حضرت - علی - کنیه آن امام همام " ابوالحسن " و لقبهای مشهور آن حضرت " هادی "(راهنما) و " نقی "(برگزیده) بود . حضرت امام هادی علیه السلام پس از پدر بزرگوارش در سن 8 سالگی به مقام امامت رسید و دوران امامتش 33 سال بود .

 در این مدت حضرت علی النقی (ع ) برای نشر احکام اسلام و آموزش شناساندن مکتب و مذهب جعفری و تربیت شاگردان و اصحاب گرانقدر گامهای بلند برداشت . نه تنها تعلیم و تعلم و نگاهبانی فرهنگ اسلامی را امام دهم (ع ) در مدینه عهده دار بود ، و لحظه ای از آگاهانیدن مردم و آشنا کردن آنها به حقایق مذهبی نمی آسود ، بلکه در امر به معروف و نهی از منکر و مبارزه پنهان و آشکار با خلیفه ستمگر وقت - یعنی متوکل عباسی - آنی آسایش نداشت .

 به همین جهت بود که عبدالله بن عمر والی مدینه بنا بر دشمنی دیرینه و بدخواهی درونی ، به متوکل خلیفه زمان خود نامه ای خصومت آمیز نوشت ، و به آن امام بزرگوار تهمتها زد ، و نسبتهای ناروا داد و آن حضرت را مرکز فتنه انگیزی و حتی ستمکاری وانمود کرد و در حقیقت آنچه در شأن خودش و خلیفه زمانش بود به آن امام معصوم (ع ) منسوب نمود ، و این همه به جهت آن بود که جاذبه امامت و ولایت و علم و فضیلتش مردم را از اطراف جهان اسلام به مدینه می کشانید و این کوته نظران دون همت که طالب ریاست ظاهری و حکومت مادی دنیای فریبنده بودند ، نمی توانستند فروغ معنویت امام را ببینند .

 و نیز " مورخان و محدثان نوشته اند که امام جماعت حرمین ( = مکه و مدینه ) از سوی دستگاه خلافت ، به متوکل عباسی نوشت : اگر تو را به مکه و مدینه حاجتی است ، علی بن محمد ( هادی ) را از این دیار بیرون بر ، که بیشتر این ناحیه را مظیع و منقاد خود گردانیده است " . این نامه و نامه حاکم مدینه نشان دهنده نفوذ معنوی امام هادی (ع ) در سنگر مبارزه علیه دستگاه جبار عباسی است .

 از زمان حضرت امام محمد باقر (ع ) و امام جعفر صادق (ع ) و حوزه چهار هزار نفری آن دوران پربار ، شاگردانی در قلمرو اسلامی تربیت شدند که هر یک مشعلدار فقه جعفری و دانشهای زمان بودند ، و بدین سان پایه های دانشگاه جعفری و موضع فرهنگ اسلامی ، نسل به نسل نگهبانی شد و امامان شیعه ، از دوره حضرت رضا (ع ) به بعد ، از جهت نشر معارف جعفری آسوده خاطر بودند ، و اگر این فرصت مغتنم در زمان امام جعفر صادق (ع ) پیش نیامده بود ، معلوم نبود سرنوشت این معارف مذهبی به کجا می رسید ؟ به خصوص که از دوره زندانی شدن حضرت موسی بن جعفر (ع ) به بعد دیگر چنین فرصتهای وسیعی برای تعلیم و نشر برای امامان بزرگوار ما - که در برابر دستگاه عباسی دچار محدودیت بودند و تحت نظر حاکمان ستمکار - چنان که باید و شاید پیش نیامد .

 پس از آنکه حضرت هادی (ع ) به امر متوکل و به همراه یحیی بن هرثمه که مأمور بردن حضرت از مدینه بود ، به سامرا وارد شد ، والی بغداد اسحاق بن ابراهیم طاهری از آمدن امام (ع ) به بغداد با خبر شد ، و به یحیی بن هرثمه گفت : ای مرد ، این امام هادی فرزند پیغمبر خدا (ص ) می باشد و می دانی متوکل نسبت به او توجهی ندارد اگر او را کشت ، پیغمبر (ص ) در روز قیامت از تو بازخواست می کند . یحیی گفت : به خدا سوگند متوکل نظر بدی نسبت به او ندارد . نیز در سامرا ، متوکل کارگزاری ترک داشت به نام وصیف ترکی .

و نیز به یحیی سفارش کرد در حق امام مدارا و مرحمت کند . همین وصیف خبر ورود حضرت هادی را به متوکل داد . از شنیدن ورود امام (ع ) متوکل به خود لرزید و هراسی ناشناخته بر دلش چنگ زد . از این مطالب که از قول یحیی بن هرثمه مأمور جلب امام هادی (ع ) نقل شده است درجه عظمت و نفوذ معنوی امام در متوکل و مردان درباری به خوبی آشکار می گردد ، و نیز این مطالب دلیل است بر هراسی که دستگاه ستمگر بغداد و سامرا از موقعیت امام و موضع خاص او در بین هواخواهان و شیعیان آن حضرت داشته است .

 مورخان نوشته اند : مادر متوکل نسبت به مقام امام علی النقی (ع ) اعتقادی به سزا داشت . روزی متوکل مریض شد و جراحتی پیدا کرد که اطباء از علاجش درماندند . مادر متوکل نذر کرد اگر خلیفه شفا یابد مال فراوانی خدمت حضرت هادی (ع ) هدیه فرستد . در این میان به فتح بن خاقان که از نزدیکان متوکل بود گفت : یک نفر را بفرست که از علی بن محمد درمان بخواهد شاید بهبودی یابد . وی کسی را خدمت آن حضرت فرستاد امام هادی فرمود : فلان دارو را بر جراحت او بگذارید به اذن خدا بهبودی حاصل می شود .

 چنین کردند ، آن جراحت بهبودی یافت . مادر متوکل هزار دینار در یک کیسه چرمی سر به مهر خدمت امام هادی (ع ) فرستاد . اتفاقا چند روزی از این ماجرا نگذشته بود که یکی از بدخواهان به متوکل خبر داد دینار فراوانی در منزل علی بن محمد النقی دیده شده است . متوکل سعید حاجب را به خانه آن حضرت فرستاد . آن مرد از بالای بام با نردبان به خانه امام رفت . وقتی امام متوجه شد ، فرمود همان جا باش چراغ بیاورند تا آسیبی به تو نرسد . چراغی افروختند . آن مرد گوید : دیدم حضرت هادی به نماز شب مشغول است و بر روی سجاده نشسته . امام فرمود : خانه در اختیار توست .

 آن مرد خانه را تفتیش کرد . چیزی جز آن کیسه ای که مادر متوکل به خانه امام فرستاده بود و کیسه دیگری سر به مهر در خانه وی نیافت ، که مهر مادر خلیفه بر آن بود . امام فرمود : زیر حصیر شمشیری است آن را با این دو کیسه بردار و به نزد متوکل برو . این کار ، متوکل و بدخواهان را سخت شرمنده کرد . امام که به دنیا و مال دنیا اعتنایی نداشت پیوسته با لباس پشمینه و کلاه پشمی روی حصیری که زیر آن شن بود مانند جد بزرگوارش علی (ع ) زندگی می کرد و آنچه داشت در راه خدا انفاق می فرمود .

 با این همه ، متوکل همیشه از اینکه مبادا حضرت هادی (ع ) بر وی خروج کند و خلافت و ریاست ظاهری بر وی به سر آید بیمناک بود .

در مدت 20سال که حضرت هادی (ع ) در سامره بودند مراقبت سخت از او وجود داشت .و نیز نوشته اند : " متوکل عباسی سپاه خود را که نود هزار تن بودند از اتراک و در سامرا اقامت داشتند امر کرد که هر کدام توبره اسب خود را از گل سرخ پر کنند ، و در میان بیابان وسیعی ، در موضعی روی هم بریزند . ایشان چنین کردند . و آن همه به منزله کوهی بزرگ شد . اسم آن را تل " مخالی " نهادند آنگاه خلیفه بر آن تل بالا رفت و حضرت امام علی النقی ( علیه السلام ) را نیز به آنجا طلبید و گفت : شما را اینجا خواستم تا مشاهده کنید سپاهیان من را . و از پیش امر کرده بود که لشکریان با آرایشهای نظامی و اسلحه تمام و کمال حاضر شوند ، و غرض او آن بود که شوکت و اقتدار خود را بنمایاند ، تا مبادا آن حضرت یا یکی از اهل بیت او اراده خروج بر او نمایند " .

 در این مدت 20سال زندگی امام هادی (ع ) در سامرا ، به صورتهای مختلف کارگزاران حکومت عباسی ، مستقیم و غیر مستقیم ، چشم مراقبت بر حوادث زندگی امام و رفت و آمدهایی که در اقامتگاه امام (ع ) می شد ، داشتند از جمله : " حضور جماعتی از بنی عباس ، به هنگام فوت فرزند امام دهم ، حضرت سید محمد - که حرم مطهر وی در نزدیکی سامرا ( بلد ) معروف و مزار است - یاد شده است . این نکته نیز می رساند که افرادی از بستگان و مأموران خلافت ، همواره به منزل امام سر می زده اند . "

 اصحاب و یاران امام دهم (ع )
در میان اصحاب امام دهم ، برمی خوریم به چهره هایی چون " علی بن جعفر میناوی " که متوکل او را به زندان انداخت و می خواست بکشد . دیگر ادیب معروف ، ابن سکیت که متوکل او را شهید کرد . و علت آن را چنین نوشته اند که دو فرزند متوکل خلیفه عباسی در نزد ابن سکیت درس می خواندند . متوکل از طریق فرزندان خود کم کم ، متوجه شد که ابن سکیت از هواخواهان علی (ع ) و آل علی (ع ) است .

 متوکل که از دشمنان سرسخت آل علی (ع ) بود روزی ابن سکیت را به حضور خود خواست و از وی پرسید : آیا فرزندان من شرف و فضیلت بیشتر دارند یا حسن و حسین فرزندان علی (ع ) ؟ ابن سکیت که از شیعیان و دوستداران باوفای خاندان علوی بود ، بدون ترس و ملاحظه جواب داد : فرزندان تو نسبت به امام حسن (ع ) و امام حسین (ع ) که دو نوگل باغ بهشت و دو سید جنت ابدی الهی اند قابل قیاس و نسبت نیستند . فرزندان تو کجا و آن دو نور چشم دیده مصطفی کجا ؟ آنها را با قنبر غلام حضرت (ع ) هم نمی توان سنجید . متوکل از این پاسخ گستاخانه سخت برآشفت .

 در همان دم دستور داد زبان ابن سکیت را از پشت سر درآوردند و بدین صورت آن شیعی خالص و یار راستین امام دهم (ع ) را شهید کرد . دیگر از یاران حضرت هادی (ع ) حضرت عبدالعظیم حسنی است . بنا بر آنچه محدث قمی در منتهی الآمال آورده است : " نسب شریفش به چهار واسطه به حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام منتهی می شود ... " از اکابر محدثین و اعاظم علماء و زاهدان و عابدان روزگار خود بوده است و از اصحاب و یاران حضرت جواد (ع ) و حضرت امام هادی (ع ) بود . صاحب بن عباد رساله ای مختصر در شرح حال آن جناب نوشته .

 نوشته اند : " حضرت عبدالعظیم از خلیفه زمان خویش هراسید و در شهرها به عنوان قاصد و پیک گردش می کرد تا به ری آمد و در خانه مردی از شیعیان مخفی شد ... " . " حضرت عبدالعظیم ، اعتقاد راسخی به اصل امامت داشت . چنین استنباط می شود که ترس این عالم محدث زاهد از قدرت زمان ، به خاطر زاهد بودن و حدیث گفتن وی نبوده است ، بلکه به علت فرهنگ سیاسی او بوده است . او نیز مانند دیگر داعیان بزرگ و مجاهد حق و عدالت ، برای نشر فرهنگ سیاسی صحیح و تصحیح اصول رهبری در اجتماع اسلامی می کوشیده است ، و چه بسا از ناحیه امام ، به نوعی برای این کار مأموریت داشته است .زیرا که نمی شود کسی با این قدر و منزلت و دیانت و تقوا ، کسی که حتی عقاید خود را بر امام عرضه می کند تا از درست بودن آن عقاید ، اطمینان حاصل کند - به طوری که حدیث آن معروف است - اعمال او ، به ویژه اعمال اجتماعی و موضعی او ، بر خلاف نظر و رضای امام باشد . حال چه به این رضایت تصریح شده باشد ، یا خود حضرت عبدالعظیم با فرهنگ دینی و فقه سیاسی بدان رسیده باشد " .

 صورت و سیرت حضرت امام هادی (ع )
حضرت امام دهم (ع ) دارای قامتی نه بلند و نه کوتاه بود . گونه هایش اندکی برآمده و سرخ و سفید بود . چشمانش فراخ و ابروانش گشاده بود . امام هادی (ع ) بذل و بخشش بسیار می کرد . امام آن چنان شکوه و هیبتی داشت که وقتی بر متوکل خلیفه جبار عباسی وارد می شد او و درباریانش بی درنگ به پاس خاطر وی و احترامش برمی خاستند .

 خلفایی که در زمان امام (ع ) بودند : معتصم ، واثق ، متوکل ، منتصر ، مستعین ، معتز ، همه به جهت شیفتگی نسبت به قدرت ظاهری و دنیای فریبنده با خاندان علوی و امام همام حضرت هادی دشمنی دیرینه داشتند و کم و بیش دشمنی خود را ظاهر می کردند ولی همه ، به خصال پسندیده و مراتب زهد و دانش امام اقرار داشتند ، و این فضیلتها و قدرتهای علمی و تسلط وی را بر مسائل فقهی و اسلامی به تجربه ، آزموده و مانند نیاکان بزرگوارش (ع ) در مجالس مناظره و احتجاج ، وسعت دانش وی را دیده بودند .

 شهادت امام هادی (ع )
امام دهم ، حضرت هادی (ع ) در سال 254 هجری بعد از 41یا 42سال عمر شریف به وسیله زهر به شهادت رسید . در سامرا در خانه ای که تنها فقط فرزندش امام حسن عسکری بر بالین او بود .

معتمد عباسی امام دهم را مسموم کرد . از این سال امام حسن عسکری پیشوای حق شد و بار تعهد امامت را بر دوش گرفت . و در همان خانه ای که در آن بیست سال زندانی و تحت نظر بود ، سرانجام به خاک سپرده شد .

 زن و فرزندان امام هادی (ع )
حضرت هادی (ع ) یک زن به نام سوسن یا سلیل و پنج فرزند داشته است .

1 - ابومحمد حسن علیه السلام ( امام عسکری (ع ) یازدهمین اختر تابناک ولایت و امامت است ) .

2 - حسین .

3 - سید محمد که یک سال قبل از پدر بزرگوارش فوت کرد ، جوانی بود آراسته و پرهیزگار که بسیاری گمان می کردند مقام ولایت به وی منتقل خواهد شد . قبر مطهرش که مزار شیعیان است در نزدیکی سامرا می باشد .

4 - جعفر .

5 - عایشه ، یا به نقل شادروان شیخ عباس قمی " علیه " .

 زیارت جامعه کبیره که از امام علی النقی (ع) به ما رسیده است.

زیارت جامعه کبیره که اقیانوسی مواج از معارف الهی و مضامین عالی مشتمل بر معرفی مقام ائمه علیهم السلام است؛ که به تعبیر علامه مجلسی(ره) از نظر سند و روایت از صحیح‌ترین و قوی‌ترین زیارات ائمه علیهم السلام است یادگاری عظیمی است که در حرم هر یک از ائمه معصومین علیهم‌السلام آن زیارت را می‌خوانیم.

چند کلام از امام هادی علیه السلام:

هرکه کمال دوستی خود را برای تو فراهم کرد، تو نیز کمال طاعت را برایش بگذار.

هر کس از خدا فرمان ببرد ، از او فرمان برند.

عاقّ [والدین] ، نادارى در پی‌دارد و به خوارى می‌کشاند .

 آن که از خودش راضى شود ، ناراضیان از او فراوان شوند .

إنَّمَا الأعیادُ أربَعَةٌ لِلشّیعَةِ : الفِطرُ و الأضحى و الغَدیرُ و الجُمُعَةُ ؛ امام هادى علیه ‏السلام :شیعیان فقط چهار عید دارند : فطر ، قربان ، غدیر و جمعه .