سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آج

یا شدیدالعِقاب

آنها که برایمان هدیه خسارت محض آوردند!

بجای پیش قاضی نشستن،پشت به قاضی و مقابل ملت نشسته‌اند.

آنها که ترک فعل‌شان یک دهه کشور را به عقب برده است!

بجای زندان با اعمال شاقه، در کاخ‌ها لمیده و منتظر بازگشت به منصب والا می باشند.

آنها که با دشمن پلاسیده‌اند به جاسوسی و دریافت گرین کارت!

بجای بالای دار و پوساندن کفن، در بولتن‌ها به دادن دستورالعمل مراکز دولت مشغول و قلم‌ها در فرسایش.

آنها که آدرس فشار بر ملت و ناتوان کردن مملکت می دادند!

بجای حبس طویل مدت و شلاق، ساکن در هتل اوین و مشغول با موبایل و خنده به ملت.

نشان همین کافی است!

بگردیم لنگ کار پیدا کنید ای مردان مردم نیست این نشان پنهان،اما گم است پیک و پیکار مردان این آورد.

آیا نیست شما را ترس از روز پسین!

آنجا که دادار شود الشدیدالعِقاب!!؟


یا جلیل

دل به آن دارم

که یاری دارم

چه زود و چه دیر

چه نزدیک و چه دور

او را دوست می دارم

به یاد حق می سپارم

برسد همین هفته در پیش

به یاری قدرت جمیل

حتم دارم که این هست ممکن

سرفراز باید بود

در همین تنگی شرایط

هر چه هست دلخوشی دارم

دلخوشم که باز او را دارم

همین بس!

شرایط در گذرند

پس نیست ناامیدی

روزگار می گذرد

چه کم چه زیاد

چه سخت چه آسان

چه غم دارم

آنچه نیست پایدار

دلخوشم یار دارم


بنام آفردیگار یکتا

عالمی را در حقیقت می توان دید

ولی حقیقت گوهری است بی نظیر

همه عالمیان آنرا می شناسند،دوست می دارند

ولی یک گروهی از آن دورند

چون خود را آلوده کرده اند

وقتی آلودگی در انسان وارد شد و آنرا پاک نکردی زود فراگیر می شود

وقتی وجودت را تسخیر کرد رهایی از آن هر لحظه سخت تر و مشکل تر می شود

آلودگی مانع دیدن حقیقت و درک آن خواهد شد

..... چند هفته ای است که دانشجویان غرب بر علیه سردمداران پلید و روغگوی خود تظاهرات و تحصن راه انداخته اند

و این هم زمان شده است با یک مشت ناپاک بنام سلبریتی و مزدور که در آنجا با این دانشجویان حقیقت در افتاده اند

آنها پرچم کفر را آتش می زنند و این از خود راضی های بی خود پرچم حقیقت را

آنها پایان دادن به جنایت علیه بشریت در غزه را خواهان اند و اینها کمک به شرارت و ظلم و جنایت اسرائیل کودک کش

.... واقعا باید درود فرستاد بر عالم حقیقت بین آیه الله حائری شیرازی ره

تمام پاکان جهان از ما

و تمام ناپاکان جهان از شما

اگر پاکانی در ممالک شما باشد به ما خواهند پیوست

و اگر در خانه ما ناپاکی باشد حتما به شما خواهد پیوست...

صف ناپاکان روبروی صف ناپاکان

انتخابی دلخواهانه

اما نه آسان برای ناپاکان


یا دادگر سبحان

بی درد نباشید که بُعد از دست دهید ،چون در تنفس حرکت از بی حرکتی است آنگاه رفتن به انتهای تحرک.

جای دهید راه را آنگاه در پی نشان باشید، این نیست مگر آسایش یافتگان به درد و ابتلائات.

ماه در آنسوی کرانه در تاریک نمانده است، این با تو حرف و سخن کم نخواهد داشت، فهم آن کم نیست برای آنان که در ظلمات خود غرق باشند.

آنسوی دریا بی خشکی نیست، این قابل درک است برای آنان که کنارها را بهتر رفته اند تا ساحلها.

مرگ آن بچه قورباغه چقدر تو را بخود آورد؟ ما را در کدامین بی انتها سرگرم کرده اند که نشناختیم کشتار بی رحمانه کودکان باریکه.

رگبار آتش است یا خط سرخ جاودانگی،موج کدامین برخورد تو را چنین مرگ آلود نشانده بی نشان و ناحرکت غلیظ.

فردا دیر است اگر امروز را درک نکرده باشید، ما در آنسوی غبار نگاه نکردیم زیر پاهای مردم.

وای از آنچه در تنگه بی سامان گذر، نادیده انگاشته است دیدار برادر، شما در خواب نمانده باشی،کاروان به مقصد است دیروز بی وفایی.

ماری زهراگین در جلدی زیبا، این وصف دنیای زرنگاری است چون طوق در گردن جهانخواه.

مادرم ای وطن بی تن، جان مایه ما، کاه را در کدامین باد سوی آشغال فرستاده اند بی سران کله کوهی.

راهم دهید، هر چند دور است نشان، جاده را علامت کنید تا هدف نزدیک باد.

.... مهربانه مُهر زدید بر سند موت بنده، انگار سالهاست انتظار این قهرمان کشی دیار بود پیدا.

راه نیافتم آنچه را، راه ندیدم؛ بند شدم آنچه را، در بند خود بافتم.