بسم الله الرحمن الرحیم span>> /> span>> /> span>> /> span>> />
لَا یَسْتَوِى الْقَعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ غَیْرُ أُوْلِى الضَّرَرِ وَ الْمُجَهِدُونَ فِى سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَلِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَهِدِینَ بِأَمْوَ لِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقَعِدِینَ دَرَجَةً وَکُلّاً وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَى وَفَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَهِدِینَ عَلَى الْقَعِدِینَ أَجْراً عَظِیماً
مؤمنانى که بدون عذر و ضرر (مثل بیمارى و معلولیّت) از جهاد بازنشستهاند، با مجاهدانى که با اموال و جانهاى خویش در راه خدا جهاد مىکنند، یکسان نیستند. خداوند، جهادگران با اموال و جانشان را بر وانشستگان (از جنگ) به درجهاى برترى داده است. خداوند همه مؤمنان را وعدهى (پاداش) نیکتر داده است، ولى خداوند مجاهدان را بر وانشستگان، با پاداش بزرگى برترى داده است.
95 - نساء
قاعد برعکس قائم میباشد یعنی نشستگان
قاعدین یعنی نشستگان اما در بررسی حوادث دوران حکومت علی علیه السلام به 3 سه گروه بر میخوریم که آنها را بعنوان
ناکثین ، فاسطین و مارقین میشناسیم
ناکثین: همان پیمان شکنان هستند که سردار آنها طلحه و زبیر میباشد که جنگ جمل را بوسیله عایشه و دیگر غرق دنیا شدگان و چرپ آن دیده و عیش گزیدهها با توطئه معاویه براه انداختند
و سیر ه این افراد برای همیشه تاریخ عبرت انگیز است و البته هر سه گروهی علیه امیر مومنان دست به جنگ و خونریزی زدند عبرت است بنظر حقیر گروه چهارمی هم که میخواهم معرفی کنم باز همین مورد بر آنها نیز صدق میکند هرچند بعضی این مورد را پشت گوش انداختهاند ولی نمیشود در نظر نگرفت!
قاسطین: شورشیان شام به رهبری معاویه و همفکران عمرو بن عاص و همکاری مروانیان بودند که شاخصه جنگشان صفین است که بیش از 3 سال علی علیهالسلام را درگیر این جنگ کردند
مارقین: این گروه که به خوارج معروف شدند و جنگ بر علیه آن هم نهروان میباشد نشانه اصلی این افراد تعصب خشک و خالی و بقولی خشک مغزانی بودند که پیشانی آنها از عبادت داغ بسته
و شبها به احیاء و تهجد مشغول و روزها به روزه طی میکردند! اما روزه و نماز بی معرفت!
جزء مولای متقیان علی علیهالسلام هیچکس جرات گردن زدن آنها را ندارد و حتی خود امیر هم میگوید که کسی بعد از من با آنها طرف نشود!
اما این دسته بندی کامل نیست یعنی تمام گروه خواص را شامل نمیشود هرچند که سه گروه عمده و شاید 99 درصدی خواص را در بر میگیرد
این سه گروه قائمین هستند و مقابل هر سه اینها گروهی قرار دارد که قاعدین مینامیم یعنی نشستگان! البته نشستگان بخاطر عذر و بیماری با نشستگان منافق تفاوت دارد.
باید متاسف بود که ضرباتی که این گروه به اسلام میزنند در نظر نمیآید و گاهاً یک عده بنام توصیه اخلاقی روش اینها را ترویج و تبلیغ میکنند.
در تمام فتنهها و دعواها گروهی عافیت طلب شده و کنج عزلت گزیده و قاعد و غایب میشوند
خوش باوری است که اگر این توصیهها را اخلاقی و اسلامی نام بگذاریم
هرچند اجازه داده نمیشود که با آنها ستیز کرد چون ستیز نمیکنند و چون در میدان نیستند پس اسلام با آنها برخورد نمیکند اما این هم خیلی بیانصافی است که اینها را مسلمان نامید و از خواص خوب ، اینها یک عده بز دل هستند که بیشتر به پیکر اسلام با سخنان خود و رفتار خود خدشه وارد میکنند
کسانی که در فتنهها مینشینند و ساکن میشوند در قرآن مورد غضب و ملامت هستند نه مورد تشویق و تکریم.
اینها ذلیل و خار شمرده شدهاند و در آیه 86و87سوره توبه آمده البته آیات بعدی نیز این موضوع تاکید شده است
وَإِذَآ اُنزِلَتْ سُورَةٌ أَنْ ءَاِمنُواْ بِاللَّهِ وَجَهِدُواْ مَعَ رَسُولِهِ اسْتَئْذَنَکَ أُوْلُواْ الطَّوْلِ مِنْهُمْ وَقَالُواْ ذَرْنَا نَکُن مَّعَ الْقَعِدِینَ *
رَضُواْ بِأَن یَکُونُواْ مَعَ الْخَوَالِفِ وَطُبِعَ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا یَفْقَهُونَ *
و هرگاه سورهاى نازل شود که به خداوند ایمان آورید و همراه پیامبرش جهاد کنید، صاحبان ثروت (منافقان)، از تو اجازهى مرخصى (براى فرار از جبهه) مىخواهند و مىگویند: ما را واگذار تا با خانهنشینان، (آنان که از جنگ معافند و باید در خانه بنشینند) باشیم.
آنان راضى شدند که با متخلّفان و خانهنشینان باشند و بر دلهاى آنان مُهرزده شده است، از این رو نمىفهمند.
و مورد ملامت قرار میگیرند
بعضی میگویند چون اسلام با آنها نجنگیده پس اینها مسلمان هستند و گاهی هم به خوب و احسن یاد میشوند جای بسی تعجب و تاسف میباشد.
پس ناصحین پدارنه کردن و کنج خانه نشینی و حرکت نکردن در اسلام جایی ندارد، حیف که کسی که دست به شمشیر نمیبرد قابل گردن زدن نیست ولی حقشان این است.
شما ابوموسیاشعری را چگونه توصیف میکنید آیا نقش او کمتر از عمروعاص است مسلم نیست پس با این زاویه نگاه اینها را نباید در صف دوستان نشاند یا شناخت.
اصلاً اگر این شخص نبود آیا اصحاب علی علیه اسلام چنین بیبصیرتی بخرج میدادند!
گاهی این سکوتها بیشترین فریادها را بهمراه دارد گاهی این سکوتها باعث خطای دیگران میشود دیگرانی که البته کمی خوش باور هستند و گاهی ساده اندیش و گاهی هم دشمن را دست کم میگیرند.
سعد بن ابی وقاص
محمد بن مسلمه
و ابومسعود انصاری و..... جز این دسته هستند
اینها گاهی با سکوت خود دو طرف فتنه را که یکی حق و دیگری باطل است را هردو باطل دانسته و خود را حق میدانند ولی عمل آنها باعث میشود که عملاً در جبهه باطل باشند و اینها هیچگاه در جبهه حق نبودند و نخواهند بود و باید در نظر داشت که در دلهای آنها یک نفاق وجود دارد و همین باعث میشود که در فتنهها سکوت کنند این بخاطر این نیست که حق را نشناسند!
هرچند که اسلام با آنها برخورد نکند و در برابرشان ساکت باشد ولی این سکوت به معنای حق بودن این فتنه انگیزان نیست! چرا فتنه انگیز چون با سکوت خود باعث ادامه فتنه شده و جبهه حق را سست می کنند گاهی این منافقین با نشستن خود میخواهند حرف خود را به کرسی بنشانند
که کم خطری نیستند اینها یعنی با سکوت و یا سخنان مثلاً ناصحانه و پدرانه خود در اصل همان شمشیر میشوند اگر محمد بن عمر در قیام امام حسین سکوت نکرده بود افراد زیادی منحرف نمیشدند
در هرحال گاهآ هم برای انتقام کشی این نفاق را بخرج میدهند
و گاهی هم بخاطر حسادت
و شاید هم برای همه موارد گفته شده
در هرحال نتیجه کارشان یکسان است و ما باید وقتی چنین سفارش کنندگانی داریم خیلی هوشیار باشیم که از آنها پشت پا نخوریم
خدا این جماعت را هدایت و اگر قابل هدایت نیستند ریشه کن فرماید
آمین یا رب القادری